♥شمــــــــــــــــع سوخــــــــــــــته♥
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 آذر 1387برچسب:خدا,دوست دارم,تنهایی, توسط عاشق بودنت |

  احساس عجیبی دارم ذهنم مشغول است و افکارم مغشوش

        نمی دانم به چه فکر کنم . در یک زمان به خیلی چیزها فکر میکنم من میدانم

       تلاطم این حالت متعلق به زمان تغییر است

      من دارم خودم را میشناسم یا اینکه خودم را دارم پیدا میکنم چون برای پیدا کردن معبود اول 

     باید خودم را بشناسم ولی برای

    این شناخت از مراحل سختی باید بگذرم و این گذر همراه با تلاطم فکری است

   نینم و با خدا حرف بزنم دردهایی درونم است و

   رازهایی در سینه دارم که فقطمی توانم نه نمی توانم یک جا بایستم همه اش در حال رفتنم .دارم وجود تو را احساس میکنم با شناخت خودم دارم به تو میرسم

     خدایا............

    مرا قبول کن به بندگییت دلم می خواهد فریاد بزنم اما صدایم در نمی آید دلم می خواهد   

      امشب به درو دیوار بکوبم ولی جراتش

    را ندارم  دلم می خواهد با تمام وجود کسانی را که دوست دارم در آغوش بگیرم و زار زار   

    گریه کنم

    دلم میخواد شبها وقتی که همه خوابن بش خودم می دانم و خدایم

  خدایا........ تو به همه مسائل آگاهی برای همین تو کمکم کن تا رازهای درون سینه ام را را بر ملا کنم و تمام دردهای درونم را بیرون بریزم

 

    خدایا ................   دوست دارم خیلی خیلی

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.